آلوچه ی مامان و باباش

هفته بیست و ششم خیار گلخونه ای مامان

 سلااااااااام دختر خوشگلم چطوری ؟ کلی خبر برات دارم عزیزم . هفته پیش 2 تا از دوستای مامان اومدن خونمون و خاله هانیه برات کلاه و شال گردن بافته انقدر خوشگله که نگو تازه یه پیرهن خوشگلم برای شما خریده ، اون روز کلی بهمون خوش گذشت مگه نه عزیزم ؟ رفنم دکتر و سونو کردم شما رو دیدم عشقم 1 کیلو شدی هزار ماشالله ، اما خواب بودی و پشتت به ما بود اصلا هم تکون نخوردی . دکتر هم بهمون قرص کلسیم داد چون شما نمیذاری من ماست و شیر بخورم . یه آزمایش خون هم داشتیم که باید 12 ساعت ناشتا می موندیم خیلیییییییی سخت بود من و شما گشنه موندیم اساسیییییییییی . بعدم بابا رو بردیم دکتر برای معدش آخه خیلی دل درد داره بابا ، دکتر هم اندوسکوپی واسه ...
31 فروردين 1393

هفته بیست و پنجم من و کلم جون

سلام عزیزدلم خوبی فدای چشمات شم ؟ عزیزم امروز تولد مامانه و شما بهترین هدیه ای هستی که خدای مهربون به من داده ، خدا رو به خاطر وجود نازنینت شاکرم و امسال خیلی خوشحال تر از هر سال هستم . دختر نازم امسال تولد من با یه اتفاق خوب تقارن داره اونم اینکه عددهای انتظار واسه دیدن روی ماه شما دو رقمی شد و درست روز تولد من تا اومدن شما 99 روز مونده و 6 ماهگیمون هم تموم شد .  این خیلی اتفاق خاصیه برام و هیچ وقت یادم نمیره . راستی دیروز با بابا رفتیم کاغذ دیواری اتاقت رو سفارش دادیم امیدوارم ازش خوشت بیاد خوشگلم . دردونه من چند روزیه که حرکتات خیلی خیلی کم شده ، یعنی تقریبا هیچ حرکتی نداری . یه شب انقدر ترسیده بودم که با بابا رفتیم بیمار...
23 فروردين 1393

هفته بیست و چهارم ذرت مامان

سلام جینگیل مامان چطوری عسلی ؟ قربون قدت برم چه خبرا ؟ جیگری ماشالله قوی شدیا ، عاشق لگداتم . بابا اومد بالاخره ، برای شما یه پیرهن قرمز سوغاتی آورده ، برای من هیچی . نیومده عزیزتر از من شدیا . دیگه تکونهات از روی دلمم پیداست انقدر بامزه اس . خدا همه نی نی هارو واسه مامان باباهاشون حفظ کنه شما رو هم برای ما . به همه کسایی هم که نی نی میخوان زودی یه نی نی بده . یه دنیا بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس . دوستت دارم دردونه ی من .
17 فروردين 1393

هفته بیست و سوم من و انبه جونم

سلام عمرم چطوری قربون قد و بالات بشم من ؟ عزیزم با غصه فراوان بابا رفت ، ما اومدیم خونه مامانی و این عید بابا نیست تااااااااااااااااااااا یک هفته دیگه . میای 2 تایی در یک حرکت خودجوش باهاش قهر کنیم ؟ جیگر من این هفته هزار ماشالله خانومی بودی واسه خودت ، فقط یه کم دل مامان رو تو مهمونی ها درد آوردی که اونم فدای سرت . خوشگل مامان هفته پیش بابا دست گذاشت رو دلم و شما یک لگد جانانه زدی فدات بشم من . انقدر بابا ذوق کرده بود ، تازه جدیدا اسم بابا رو که میگم شما لگد میزنی عزیزدلم . دختر نازم امروز حساب کردم 24 روزه که شکل ماهت رو ندیدم انقدر دلم واسه سونوگرافی رفتن و دیدن صورت ماهت تنگ شده که نگو . 26 فروردین وقت دکتر داریم عزیزم . دخ...
10 فروردين 1393

هفته بیست و دوم من و کدو کوچولو

سلام عزیزدلم خوبی کوچولوی من ؟ سال نوت مبارک ، عیدت مبارک ، میدونی عید چیه مامان ؟ عید یعنی زمستون میره و بهار میاد ، همه جا پر از شکوفه میشه ، درخت ها لباس نو میپوشن ، ما هم جشن میگیریم و مهمونی میریم و مهمونی میدیم و کلی خوش میگذره . ایشالله سال دیگه همه اینها رو تجربه میکنی ، 120 تا عید رو ببینی ایشالله عزیز دلم . حالا از خودت بگم عزیزم شما قوی تر شدی و ماشالله لگدهات محکم شده ، عزیزم خوب رشد کن و مامان رو لگد بارون کن . راستی هنوز نیومده عیدی گرفتی ها خوش به حالت . اسم شما هم تصویب شده و دیگه به اسم صدات میکنم خوشگلم ، اما تا به سلامتی دنیا بیای اینجا واسه من آلوچه خانوم یا پرنسس آلوچه ای . بابا جمعه میره مسافرت پیش بابابزرگ ...
5 فروردين 1393

هفته بیست و یکم مامان و موز جون

سلام دختر قشنگم چطوری عزیزدلم ؟ خوبی عمرم ؟ مامانی این هفته هم الهی شکر به خوبی گذشت ، دخملی تو دل مامان کم شیطونی میکنیا فکر کنم همش خوابی یا داری انگشتای خوشگلت رو میخوری ؟ این هفته بالاخره بعد از 3 تا عروسی که نرفتیم یه عروسی رو 2تایی رفتیم ، شما هم کلی همکاری کردی اولاش اما دیگه آخراش حوصله ات سر رفته بود کمر مامان رو درد آوردی که یعنی دیگه بریم خونه بسه مامان. ای جونم که الان یه لگد خوشگل زدی ، قربونت برم میدونی دارم برات مینویسم ؟ راستی 5 ماهمون هم الهی شکر تموم شد ، دیگه تو سرازیری افتادیم . فردا هم آخرین ویزیت امسالمون با دکتره ، بعدش عید میاد دفعه بعد کلی در مورد اینکه عید چیه برات مینویسم دردونه من . دوست دارم دختر یک...
25 اسفند 1392
1